دومین روز جشنواره فیلم فجر، طوفانی شروع شد. فیلم تحسین برانگیز «شنای پروانه» در سانس اول برای اصحاب رسانه در پردیس سینمایی ملت به نمایش درآمد و دوفیلم دیگر، هرسه با ژانر اجتماعی خود را در معرض نقد قرار دادند.
خوب حرف زدن و حرف خوب زدن
نمی توان باقضاوت تنها دوروز از جشنواره ده روزه، یک فیلم را پدیده آن دوره اعلام کرد اما بدون شک شنای پروانه از پدیده های جشنواره سی و هشتم است. موضوع هرچند تکراری از غیرت و عصبیت در بستری متفاوت با پرداخت، فیلمنامه و بازی های تحسین برانگیز. محمد کارت، کارگردان جوان فیلم اولی توانست مثل سعید روستایی با فیلم اولش خوش بدرخشد. داستان فیلم از زندگی اوباش و آسیب هایشان برای خود و جامعه می گوید. قصه، گیج نمی زند و شخصیت ها سرگردان نیستند. ارتباط منطقی بین اتفاقات یافت می شود و تصادف و باز شدن گره ها طبیعی هستند. مهمتر آنکه فیلم، پیام دارد و صرفا به بیان مساله اکتفا نمی کند. قصه می گوید ابتدا برای تغییر باید خود را اصلاح کنی و سرنوشت هرکس دست خودش است. شنای پروانه، موضع دوپهلو دربرابر اوباشی گری به بهانه دوری از قضاوت و سیاه و سفید ندیدن چیزها، نمی گیرد و صریح و شفاف این عمل را تقبیح و سرنوشت تلخ محتومش را نشان می دهد. البته این فیلم هم مانند اکثر فیلم های جشنواره نیاز به کوتاه شدن دارد. موسیقی هم زیاد در آن به کار رفته و می شد با سکوت و رها کردن مخاطب در فضای واقعی قصه، به ملموس تر شدن آن کمک کرد. شنای پروانه، حرف های خوبی برای گفتن دارد و از آن مهمتر اینکه به خوبی و ساختارمند آن ها را بیان کرده است.
ظلم به ناشنوایان
نباید برای گفتن حرف های سیاسی و نقد به اجتماع، پشت قشرهای حساسیت زا و ترحم برانگیز قایم شد تا کسی نقد جدی به ما نکند! بی صدا حلزون را نباید فیلمی شبیه آثار پوران درخشنده در بررسی معضلات معلولان دانست و صرفا به داستان یک خطی اش توجه کرد. پدر و مادر ناشنوا، کودکی ناشنوا دارند که مادر موافق کاشت حلزون برای بهبود پسر است و پدر مخالف است چون معتقد است اگر پسر شنوا شود، دیگر پدر را رها می کند و باید کر و لال باشد تا او را بپسندد! مادر دست و پا می زند و باقی ماجرا که شرح آن منجر به لو رفتن قصه می شود. ظاهر فیلم می گوید برای حمایت از ناشنواهاست. اما آیا پدر، خود یک ناشنوا نیست؟ چرا در میانه راه، بی رحمانه رها می شود؟ چرا حرفش شنیده نمی شود؟ عموی کودک چرا سودای رفتن از کشور، آن هم قاچاقی در سر دارد و دست آخر هم می رود؟ از قصه که بگذریم، ساختار فیلم، ضعیف است. در انتخاب بازیگران دقت نشده و کسی مثل محسن کیایی که بیشتر تبحرش در دیالوگ گفتن های سریع و واکنش های به موقع است، در نقش پدر لال ظاهر شده. هانیه توسلی اما بازی قابل قبولی دارد. درمجموع فیلمساز باید بیش از آنچه به فکر حرف خود باشد، مراقب برداشت هایی باشد که مخاطب از فیلمش می کند. به نظر می رسد بی رحمی خاصی در پایان بندی فیلم وجود دارد و این معلولانند که برای بیان مقاصدمان ذبح شدند.
تومان
این فیلم را ندیدم و صرفا به بیان قصه اش اکتفا می شود. تومان فیلمی به کارگردانی و نویسندگی مرتضی فرشباف و تهیهکنندگی سعید سعدی محصول سال ۱۳۹۷ است. داستان این فیلم دربارهٔ فردی است که از راه قمار اسب و فوتبال تلاش میکند یک شبه طبقه اجتماعی خود را تغییر دهد.
نظر شما